1 با جنین خود حرف بزنید! الأحد أكتوبر 09, 2011 8:20 am
Admin
Admin
خیلی برایم سخت بود که چند ماه منتظر بمانم تا بتوانم با تو حرف بزنم. نمیدانی چه قدر خوشحال شدم که فهمیدم تو صدایم را میشنوی. شگفتانگیز است که گوشهای در حال تکامل تو اصوات را از راه مایع آمنیوتیکی میشنوند…
حالا با حسی متفاوت صبحها که بیدار میشوم به تو سلام میگویم و راجع به احساسام با تو حرف میزنم. وقتی
درون من جا به جا میشوی، وقتی تکان خوردنهایت را حس میکنم و قربان
صدقهات میروم و میگویم دوستت دارم تو میشنوی و با تکانی دیگر جوابم را
میدهی. راستاش را بخواهی من و پدرت حرفها برایت داریم. میخواهیم بگوییم چه قدر منتظر آمدنات هستیم.
از وقتی متوجه شدم، تو صدای ما را میشنوی، حتی در انتخاب موسیقی که گوش
میدهم و یا مکانی که میروم و صداهای خاصی دارد، حساس شدهام و میدانم
که تنها نیستم و گوشهای کوچولوی تو هم میشنوند.
در عجبم چرا مادرها با جنین خود حرف نمیزنند؟
من هر روز با تو حرف میزنم و اصلا برایم مهم نیست که دیگران این کار را مضحک بدانند. میدانم
که صدای مرا میشنوی و برای همین میخواهم بارها و بارها بگویم که دوستت
دارم. تو با این تکان خوردنهایت رنگی دیگر به دنیای تاریک من دادی. ای
کاش میتوانستم هر چه زودتر ببینمات و بتوانم چهره زیبایت را ببینم.
]درون من جا به جا میشوی، وقتی تکان خوردنهایت را حس میکنم و قربان
صدقهات میروم و میگویم دوستت دارم تو میشنوی و با تکانی دیگر جوابم را
میدهی. راستاش را بخواهی من و پدرت حرفها برایت داریم. میخواهیم بگوییم چه قدر منتظر آمدنات هستیم.
از وقتی متوجه شدم، تو صدای ما را میشنوی، حتی در انتخاب موسیقی که گوش
میدهم و یا مکانی که میروم و صداهای خاصی دارد، حساس شدهام و میدانم
که تنها نیستم و گوشهای کوچولوی تو هم میشنوند.
در عجبم چرا مادرها با جنین خود حرف نمیزنند؟
من هر روز با تو حرف میزنم و اصلا برایم مهم نیست که دیگران این کار را مضحک بدانند. میدانم
که صدای مرا میشنوی و برای همین میخواهم بارها و بارها بگویم که دوستت
دارم. تو با این تکان خوردنهایت رنگی دیگر به دنیای تاریک من دادی. ای
کاش میتوانستم هر چه زودتر ببینمات و بتوانم چهره زیبایت را ببینم.